از افغانستان تا مالى
مترجم: پيام پرتوى مترجم: پيام پرتوى

 

برگرفته از نشريه کارگر٬ ستون رهبرى٬ ارگان رسمى حزب کمونيست سوئد (م.ل)

http://www.kommunisterna.org/nyheter/2013/01/fran-afghanistan-till-mali

 

22  ژانويه  2013

عمليات جنگى فرانسه در مالى بيش از آشکار رياکارانه است. فرانسه در مالى از يک ديکتاتورى نظامى در مقابل جهادگرايانى حمايت مينمايد که در سوريه٬ به منظور سرنگون نمودن يک رژيم سکولار٬ پشتيبانى ميشوند.

اين امر يکبار ديگر اين حقيقت قديمى را مورد تاييد قرار ميدهد: امپرياليسم نه دوست ابدى داردو نه دشمنى ابدى٬ تنها منافع ابدى. با اينحال هستند بسيارى در جناح چپ که از اين ريشوهاى جهاديست و اهداف بشدت ارتجاعيشان ميهراسند. براى ما قوانين شريعت و ستم بر زنان چيز جديدى نيستند٬ آنچنان منزجر کننده اند که نميتوانيم خود را از احکا م جهان خارج در مورد وظيفه دخالت بر حذر داريم. مطمئن باشيد. ما مخالف جنگهاى امپرياليستى هستيم. اما از نظر مذهبى عقب گرا نيز هستيم٬ بخصوص زمانيکه اشکال سياسى بخود ميگيرند٬ مانند جهان اسلام.

در اينجا جا دارد که به منجلاب به مرامى سقوط نکنيم. ستمى عمده وجود دارد٬ جهان امپرياليستى٬ که بايد اساس تجزيه وتحليلهاى ما قرار گيرند. جهان امپرياليستى٬ که سوئد بخشى از آنست٬ کشورهاى فقير را به بردگى ميکشد و آنان را به عقب ماندگى اقتصادى و فرهنگى محکوم مينمايد. اين ستم و اين عقب ماندگى به نوبه خود اساس ارتجاع مذهبى را تشکيل ميدهند. استبداد امپرياليستى شرايط را براى رشد بنيادگرايى هموار ميسازد.

اغلب ميدانند که امپرياليسم القاعده را بعنوان ابزارى در مبارزه بر عليه رژيم مورد حمايت شوروى در افغانستان بوجود آورد. نه تنها اوساما بن لادن - ه ترور شده٬ بلکهMokthar Belmohktar٬ که نام او در حال حاضر در سراسر جهان منتشر ميشود٬ مسئول بحران گروگانگيرى در الجزاير٬ نيز در ليست حقوق بگيران CIA قرار داشت.

ميتوان گفت که امپرياليسم هيولاى خود٬ فرانک اشتاين٬ را بوجود آورد٬ که بسرعت بر عليه آن بپاخاست٬ اما از آن همچنان استفاده ميکند٬ مانند٬ در حال حاضر٬ سوريه. اما برخورد به بنيادگرايان بعنوان يک توطئه امپرياليستى نادرست است. ظهور بنيادگرايى مذهبى علل عميقتر و پيچيده ترى دارد. 

همانطور که همه ميدانند کارل مارکس مرد دانايى بود٬ اجازه بدهيد که با کمک او مسئله را مطرح نماييم. مارکس در عبارت مشهور خود مينويسد: "بدبختى مذهبى بيان بدبختى واقعيست همزمان که اعتراضيست بر عليه اين بدبختى. مذهب آه خلق مظلوم٬ قلب جهان عارى از احساس و و روح شرایط بی روح است. مذهب ترياک توده هاست."

تعيين کننده در تجزيه و تحليل مارکس ظاهرا اينست که بنا بر استدلال او بدبختى٬ که از وضعيت زندگى انسانها ناشى ميشود٬ بدبختى مذهبى را ايجاد مينمايد. امرى که به نوبه خود اين نتيجه را ارائه ميدهد که "مبارزه با مذهب به طور مستقیم٬ مبارزه با جهانی است که دین عطر معنوی آن است".

اين نظريه مدت زمانى پيش نوشته شدهو ممکن است که کمى پيچيده به نظر بيايد٬ اما با اينحال براى حوادٽى که در حال حاضر در جهان اسلام ميگذرد مهم است. مذهب بيان اعتراض بر عليه شرايط درد آوريست که بيش از صد سال توسط استبداد امپرياليستى بوجود آمده است. افغانستان يکى از اين موارد است.

آمريکا بيش از ١٢ سال تلاش نموده است که با جلب کمک٬ از جمله سوئد٬ تمدن جهان غرب را از طريق بمباران و ترور به اين کشور فقير صادر نمايد – يا دستکم تا کنترل امپرياليستى. اما  با نتايجى ضعيف. در حال حاضر وضعيت رژيم خائن آنچنان وخيم است٬ که پرزيدنت حميد کرزايى جديدا هشدار داد که کاهش حضور آمريکا٬ که تا سال ٢٠١٤ برنامه ريزى شده است٬ منجر به جنگ داخلى و احتمال زياد به بازگشت حکومت طالبان خواهد شد.

نتيجه مشخص است. نميتوان با کمک بمب مذهب و به دنبال آن اساس بنيادگرايى مذهبى را از ميان برداشت. توسعه اقتصادى و اجتماعى ابزار مورد نياز استکه شرايطى که مذهب بعنوان سعادتى گمراه کننده به آن نياز دارد را نقض مينمايد. و يا يکبار ديگر به نقل از مارکس: "شرط لازم براى اينکه آنها از توهمات در مورد وضعيتشان دست بردارند منوط به صرفنظر نمودن از وضعيتى است که توهمات را مطالبه مينمايد."

هرگز نبايد يک طرفه به نزد قاضى رفت. بنيادگرايانى که در حال حاضر سوريه را ترور ميکنند توسط عربستان سعودى و ديگر شيخ نشينهاى نفت خيز حوزه خليج فارس٬ جايى که پادشاهان مرتجع از مذهب به منظور کنترل مردم خودشان بهره بردارى مينمايند٬ تامين مالى ميشوند.

به همان ترتيب در مالى. در آنجا جهادگرانى که در جنگ ليبى جنگيده اند در بخش فقير نشين شمال کشور٬ به قيمت ترس و رنج مردم محلى٬ نفوذ نموده اند. اما يک چيز مسلم است. فرانسه قطعا ميتواند با بمبهاى خود نظم و ترتيب را تا حدى به مالى بازگرداند. اما فقط براى لحظه اى. زيرا٬ چه رخ خواهد داد زمانيکه فرانسه٬ مانند آمريکا در افغانستان٬ خسته بشود؟

سوريه البته در مبارزه خود بر عليه جهادگران که با حمايت امپرياليسم و متحدان ارتجاعى – اسلامى اش در کشور نفوذ نموده اند محق است. در اينجا راه حل ساده اى وجود دارد. اگر فقط حمايت نظامى به جهادگران متوقف شود شرايط براى حل مسئله از طريق مذاکرات که رژيم در دمشق خواهان آنست هموار ميگردد. آيا اين عجيب نيست که جهان غرب با چنين لجاجتى با اين راه حل در مقابل حمام خونى بدون چشم انداز مخالفت مينمايد؟

اما فلاکت مذهبى نميتواند از طريق مداخلات مسلحانه ى حکومتهاى امپرياليستى که شرايط مادى فلاکت را بوجود آورده اند و يا اساسا از طريق توسل به خشونت مسلحانه از ميان برداشته شود. مسئله اصلى امپرياليسم است٬ در مالى همانند ديگر کشورهاى فقير٬ اين عواقب استبداد امپرياليستى است که فقر٬ فساد و ناتوانى که نياز- ه به شادى گمراه کننده مذهبى٬ ترياک آن٬ را ايجاد مينمايد.

بنابراين مبارزه بر عليه بنيادگرايان٬ در يک مفهوم گسترده٬ با مبارزه بر عليه امپرياليسم آغاز ميشود. مسئله اين نيست که فقط به مداخلات نظامى پاسخ منفى بدهيم٬ بلکه بر عليه استٽمار کشورهاى فقير توسط حکومتهاى امپرياليستى مبارزه نماييم و بر عليه روابط نابرابرى که نظم جهانى بر اساس آنها قوام يافته است بجنگيم. در مبارزه بر عليه بنيادگرايى مذهبى تنها اسلحه موٽر توسعه جامعه و آزادى ملى است.


January 28th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی